الهه ی الهام
انجمن ادبی

« یک حس خیلی خوب»

این یادداشت من معرفی کتاب  یا نقد فیلم یا بازخوانی یک خاطره نیست، بلکه به نوعی بروز احساس و هیجان درونی است.

حسی که فقط چندبار  _شاید کمتر از تعداد انگشتان دست- به من دست داده است.

یک بار  وقتی بعد از سال ها که تعریف فیلم بزرگ اورسون ولز« همشهری کین» را شنیده بودم و هرگز موفق به دیدنش نشده بودم و در نهایت ناباوری، یکی از شبکه های تلوزیونی خودمان اعلام کرد که آن شب آن را نمایش خواهد داد. شعفی که به من دست داد را کسی درک نکرد چون کسی آن موقع از شب بیدار نبود که ببیند چطور مثل « بایسیکل ران» محسن مخملباف به زور خودم را بیدار نگه داشته ام تا تماشای شاهکار سینمای کلاسیک را از دست ندهم.

بار دوم این حس وقتی به سراغم آمد که چند سالی از یک دوست قدیمی و صمیمی که دوست دوران تربیت معلم و دانشگاهم بود، کاملاً بی خبر بودم. یک روز به همراه همکاران هنرستان شهرک واوان برای یک اردوی یک روزه به یکی از روستاهای قزوین رفته بودم.پسر جوانی که از ما پذیرایی می کرد، خواهر زاده ی میزبانمان بود، کم کم با ما قاطی شد و گرم گرفت و حرف که تو حرف آمد و گل کرد، لابلای حرف هایش به محل تحصیلش  یعنی شهر الوند اشاره کرد. به یاد دوست عزیزم افتادم که آن سال ها ساکن الوند بود. از پسر جوان پرسیدم: هیچ وقت معلمی به اسم ابوالفضل خمسه داشتی؟ و او خیلی راحت او را به یاد آورد...  



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان